رقص موج است و نسیم
آن نگاه عاشق و شیدای تو
در نَوَردَد رو ح و جان
آن نوای دل کش داوود تو
من به کوی هرشب شیدایی ام
دستی برای گرفتن و..
قلبی برای دوست
دور از چشم دشمن
و دورتر از دروغ
دیوارها را باید شکست و رفت
تا آنسوی تو...
آنسوی جنگ و برای تو
آمده أم ...
آمدم ای شاه ، پناهم بده
خنده أمانی ، ز گناهم بده
ای حرمت ، مرجع درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ان طرف مرغان ابی
صبح زیبای بهاری
هرنفس گویم خدایا
اسمانت هست ابی
شکرتو پروردگارا
داده ای نعمت فراوان
از نیستان تا گلستان
میگن دنیا کوچیکه
پس من چرا پیدات نکردم؟!
تو روی زمین بودی و اما
من در فضا سیرت می کردم
دستام توی دستات بود
تو شلوغی شهر گمت کردم