سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ آموزش و تفریحی | معرفی بهترین جاهای دیدنی ایران

نظر
  • افزایش درآمد حاصله از فروش
  • افزایش میزان موفقیت در روابط با مشتریان
  • افزایش سود
  • افزایش میزان رضایت مشتریان
  • صرفه‌جویی در هزینه‌های اداری و بازاریابی و فروش

هدف در CRM، مدیریت بر روابط با مشتریان است و فرض بر آن است که مشتریان نه‌فقط به دلیل محصول متمایز و منطبق با نیازهایشان بلکه به دلیل تعلق‌خاطر به روابطشان با عرضه‌کنندگان محصولات، از یک سازمان خرید می‌کنند. به‌بیان‌دیگر، داشتن محصولات متمایز و منطبق با نیازهای مشتری شرط لازم است، ولی لزوماً شرط کافی برای کسب و تداوم وفاداری مشتری نیست. شرط کافی داشتن روابط ماندگار با مشتری است

 


نظر
  • ایجاد، حفظ و توسعه روابط موفق با مشتریان در تمام اوقات
  • استراتژی برای شناسایی، رضایت، حفظ و افزایش ارزش بهترین مشتریان
  • تمام فرآیندها و تکنولوژی‌هایی که سازمان‌ها به‌منظور شناسایی، انتخاب، به دست آوردن، توسعه، حفظ و ارائه خدمت بهتر به مشتریان، مورد استفاده قرار می‌دهند.

نظر
آدم‌هایی هستن توی زندگی ، نه نزدیک ، که گاهی حتی هزار فرسنگ دورتر ... ولی انگار این آدم‌ها همیشه باید باشن ، چسبیده به تو ، چشم تو چشم با تو ، هم‌نفس با تو ...!
این آدم‌ها انگار حقِ تو هستن ، مالِ تو هستن ... و تو امروز برای من این نقش رو داری ...!
و امان از وقتی که این آدم‌ها گم و گور بشن و نباشن ... برزخ از همون موقع شروع میشه ...!


?? کیوان ارزاقی
?? زندگیِ منفیِ یک

 

 

پ.ن: خیلیم موافق نیستم باهاش...آدم میتونه زندگی کنه بدون اونایی که دوسشون داره...یکم سخته گاهی دلگیر میشی گاهی دلتنگ.

ولی درنهایت هیچکس از نبود کسی نمرده...

 


نظر
بهار سردش شده بود اما دست از شیطنت بر نمیداشت ،

مدام از شاخه ای به شاخه دیگر میپرید و شکوفه می آفرید .

سر به هوا و رها مثل هر سال ، عاشق و امیدوار ..

همینطور شهر به شهر سفر میکرد و با طراوت خاصی دلبری میکرد ، تا به این شهر رسید.

هیاهو و ازدحام همیشگی یک شهر زیارتی ، مسئله  تازه ای نبود که در آن گم شود،

اما گیج بود و سردرگم ،

نقاشیهایش یکی پس از دیگری خراب از کار درمی آمد ،

 هرچه کرد نتوانست شهر را یکدست سبز کند ، اختلاف رنگ آزارش میداد ،

آخر نیمی از شهر سفید بود و نیمی دیگر سیاه، بافت شهر آنی تغییر میکرد ، حتی سایه روشنهایش ،

با خودش فکر کرد پس رنگ خاکستری کجاست ؟

شاید راه را اشتباه آمده بود ،

بهارِ نوپا به دنبال رنگ خاکستری رفت و چشمان زائر خسته ، چون زمستانی یخ زده ، به راهش خشک ماند..

پریساحیدری


نظر
امروز صبح همراه با عزیزان رفتیم تفریح...جای همه خالی...وای فک کن بهت زنگ بزنن بگن بچه‌ها اصرار کردن شما هم باشی??????

بعد تو هم بری باهاشون...بازی کنی.‌‌‌‌‌..عکس بگیرید...ماشین بازی...آخرشم جوجه و پایان تفریحات.

اصلا نفهمیدم چطور گذشت...

من زیاد جوجه دوس ندارم ولی یکم خوردم...خوب بود همه چی‌...قوربون دلای پاکتون بشم...الانم خیلی خسته‌ام...ولی درسام مونده.

با اجازه...